استاد شهریار..
داشتم ب سريال شهريار نگاه ميکردم..اون قسمتي ک ثريا ب شهريار التماس ميکرد ک ب شهر خودش برگرده..چون چراغعلي ک خان شهر بود خواستگاره ثريا بود...چون ثروت داشت وزور..وبخاطر اين دختر در قصد جان شهريار بود....شهريار اينقدر از حسرت نرسيدن ب ثريا رنج کشيد و غصه خورد وتا اخر عمر طعم شادي را نچشيد..قصدم از نوشتن اين مطلب ک بعضي اوقات انسان هيچ راهي جز صبر ندارد وبايد مطيع قضا وقدر باشد..
+ نوشته شده در جمعه ۷ دی ۱۳۹۷ ساعت 22:38 توسط مجید
|